دفتر خاطره

ساخت وبلاگ
یکسال پیش بهم زده بودیم

حتی مطمئن بودم کار درستی کردم

میخاست شمارشو عوض کنه

من نزاشتم

بعد مریض شدم.. خیلی سخت..  خیلی خیلی سخت.. و تنها...

بهش زنگ زدم و خواستم تا خوبشم کنارم باشه

انقدر خوب بود.. مهربانانه و دلسوزانه باهام بود.. با تمام بدی که من بهش کرده بودم..

حالا داریم ازدواج میکنیم

این چیزیه ک خدا سر راهم قرار داده

+ نوشته شده در  سه شنبه سی ام شهریور ۱۳۹۵ساعت 23:12&nbsp توسط کاوه  | 

دفتر خاطره...
ما را در سایت دفتر خاطره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6nordia5 بازدید : 7 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1396 ساعت: 15:26

چرا انقدر زود پشیمون شدم

حواسم کجا بود.. انگار جلو چشمام رو گرفته بودن

اخه کدوم ادمی ارزو میکنه تازه عروسش تو راه برگشت بمیره

هیچ حس خوبی دیگه ندارم

مرگ چقدر شیرینه

 

دفتر خاطره...
ما را در سایت دفتر خاطره دنبال می کنید

برچسب : آرزو,ارزو چت,ارزونا,آرزو افشار,آرزو نیکبین,آرزوی عروسک پارچه ای,آرزوی مرگ,ارزونا امريكا,ارزوهای من,ارزوسکه, نویسنده : 6nordia5 بازدید : 55 تاريخ : دوشنبه 26 مهر 1395 ساعت: 21:07

نمی دونم خوشبختی چیه..

چقدر پستم...

چقدر این دختر مظلوم رو اذیت کردم..

خودم رو اذیت میکنم..

چقدر زندگی مزخرفه..

مرگ چقدر میتونه شیرین باشه

دفتر خاطره...
ما را در سایت دفتر خاطره دنبال می کنید

برچسب : من هیچی نمیخوام,من هیچی نمیدونم,من هیچی نمیشم,من هیچی نمیگم,من تورو دارم هیچی نمیخوام,من تورو دارم هیچی نمیخوام جواد مقدم,بی تو من هیچی نمیخوام,تو از من هیچی نمیدونی,من از دنیا هیچی نمیخوام ص,من از این دنیا هیچی نمیخوام, نویسنده : 6nordia5 بازدید : 46 تاريخ : دوشنبه 26 مهر 1395 ساعت: 21:07

مثل سگ..

کم مونده گریه ام در بیاد..

منی که انقدر حساس بودم،این چه اشتباهی بود..

اون بیماری لعنتی... اون بیماری لعنتی... اون بیماری لعنتی..

دفتر خاطره...
ما را در سایت دفتر خاطره دنبال می کنید

برچسب : مثل سگ منو کرد,مثل سگ دروغ گفتن,مثل سگ خوابم میاد,مثل سگ پشیمان,مثل سگ,مثل سگ پشیمان شدن,مثل سگ دروغ می گویند,مثل سگ پشیمونم,مثل سگ دروغ میگه,مثل سگ پشیمانم, نویسنده : 6nordia5 بازدید : 70 تاريخ : يکشنبه 11 مهر 1395 ساعت: 3:32

تبسم اولین دوست زندگیم بود

اون زمان تنها دوستم بود.. عاشق تنها عموم بودم.. همیشه گازم میگرفت..

امروز ازش متنفرم..

سه سالم ک تموم شد یه خونه تو فاز دو خریدیم

دست پدرم خیلی خالی شد

مجبور شد یسری بارها رو دیگه نیاره.. چهار سالم ک بود بهترین اتفاق زندگیم افتاد

صاحب خواهر شدم.. خواهرم الان بیست و چهار سال و دو روزه ک بهترین اتفاق زندگیمی

دفتر خاطره...
ما را در سایت دفتر خاطره دنبال می کنید

برچسب : سن خردسالی,شعر خردسالی,دوران خردسالی,خردسالی بازیگران ایرانی,خردسالی,دوره خردسالی,اوتیسم خردسالی, نویسنده : 6nordia5 بازدید : 22 تاريخ : يکشنبه 11 مهر 1395 ساعت: 3:32

اولین روز اول:

۲۲شهریور ۶۷ ،میگن ساعت ۳، بیمارستان مازیار، یه شهر کوچیک

دومین روز اول:

۱مهر مدرسه اسلام یه دوست داشتم ب اسم قریشی.اولین بهترین دوستم

سومین روز اول:

دوم مهر ۸۶ ،اولین روز دانشگاه

اولین کلاس دانشگاهم زبان عمومی

چهارمین روز اول:

دهم تیر ۹۰ تو یه بنکداری کنار پدرم

پنجمین روز اول:

یه روز تابستونی.. یه مسیج تو فیسبوک.. یه اس ام اس..

زندگیمو عوض کرد

دیشب:

... قرار ازدواج...

دفتر خاطره...
ما را در سایت دفتر خاطره دنبال می کنید

برچسب : روز اول مدرسه,روز اول که میخندیدی,روز اول ماه رمضان 1395,روز اول عید فطر,روز اول ذی الحجه,روز اول عيد قربان,روز اول که دیدمش گفتم,روز اول دانشگاه چه کنیم,روز اول بارداری چگونه است,روز اول عید سعید فطر, نویسنده : 6nordia5 بازدید : 60 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 18:27

یکسال پیش بهم زده بودیم

حتی مطمئن بودم کار درستی کردم

میخاست شمارشو عوض کنه

من نزاشتم

بعد مریض شدم.. خیلی سخت..  خیلی خیلی سخت.. و تنها...

بهش زنگ زدم و خواستم تا خوبشم کنارم باشه

انقدر خوب بود.. مهربانانه و دلسوزانه باهام بود.. با تمام بدی که من بهش کرده بودم..

حالا داریم ازدواج میکنیم

این چیزیه ک خدا سر راهم قرار داده

دفتر خاطره...
ما را در سایت دفتر خاطره دنبال می کنید

برچسب : تفاوت,تفاوت, با,تفاوت, و,تفاوت زن و مرد,تفاوت سوفله و گراتن,تفاوت گارانتی و وارانتی,تفاوت سنی در ازدواج,تفاوت پلنگ و یوزپلنگ,تفاوت تیپ های 206,تفاوت آیلتس و تافل, نویسنده : 6nordia5 بازدید : 20 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 18:27

هیشکی از لحظه تولدش چیزی ب خاطر نداره

بدنیا ک اومدم تو خونه پدری پدرم زندگیم رو شروع کردم

پدر بزرگم فوت کرده بود و مادربزرگ و یه عمه و عموم هم با ما زندگی میکردن

یعنی در اصل ما باهاشون زندگی میکردیم

میگن ی روز تو نوزادی از دست عمه ام افتادم. شاید همون باعث خیلی چیزا شده باشه...

بچه ک بودم دختر عمه ام (ت..م) همیشه پیش ما بود

خیلی باهم دوست بودیم.. الان سالی یبار بزور همو میبینیم اما هنوز احساس صمیمت زیادی میکنم باهاش

دفتر خاطره...
ما را در سایت دفتر خاطره دنبال می کنید

برچسب : کودکی,کودکی ایوان,کودکی یک پیشوا,کودکی هایم کجاست,کودکی شعر,کودکی هایم,کودکیاری,کودکی پوتین,کودکی ام,کودکی ده ساله بودم, نویسنده : 6nordia5 بازدید : 17 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 18:27

یه ترجمه زبان.. انقدر برا موضوع سمینار دیر کردیم  که خانوم دکتر (ر-ن) فقط به ما یه ترجمه داد یکی از دخترای همکلاسیمون گفت ک یکی از دخترای سال پایینتر ک دوست خانوادگیشون میشه ترجمه زبان انجام میده... یه شماره.. چند روز بعد ترجمه رو گرفتم.. چند روز بعدش یکی دیگه از بچه ها ک ترجمه داشت و خودش روش نمیشد ب دختره بگه از من میخاد ک اینکار رو براش بکنم تو فیسبوک باهم دوست شدیم.. من همیشه متن های باحال میذاشتم،روزی دو سه بار.. تا ی روز که یه بیست روزی چیزی نذاشتم.. یه اس ام اس... چند روزه خبری ازتون نیس.. اغاز داستان... دفتر خاطره...ادامه مطلب
ما را در سایت دفتر خاطره دنبال می کنید

برچسب : اغازلك غصبا عنك,اغازلك غصبا عنك كلمات,اغازلك غصبا عنك ذا فويس,اغاز فصل دوم شهرزاد,آغاز,اغاز المپیک ریو,اغازلك,اغازلك كاظم الساهر كلمات,اغاز ماه رمضان 94,اغاز سال 2015, نویسنده : 6nordia5 بازدید : 28 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 18:27